برای مهربون آسمونی من
برای مهربون آسمونی من

می و میخانه نبود،جام نبود...
نار نبود حرفی از زردی و از سرخی نبود...
بی می و میخانه بودم...
می و میخانه شدی، جام شدی...
مست شدم، نار شدم
غرق شدم ، نار شدم
از شادی تو، خنده تو، کلام تو
بی خود و دیوانه شدم
آب شدم روان شدم
در شادی تو غرق شدم
شعله شدم،  نار شدم، نار شدم
بی خود و دیوانه شدم
تا به سحر،  بیدار شدم
قطره شدم، غرق شدم، مست شدم
از مستی تو مست شدم
از هستی تو هست شدم
غرق شدم...
غرق شدم...




نوشته شده24 / 12 / 1389برچسب:, توسط سارا جون
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.